بهشت ما

این جا بهشت است محلی برای گفتنی ها

بهشت ما

این جا بهشت است محلی برای گفتنی ها

دل گو یه!!

بگذارید و بگذرید 

ببینید و دل مبندید 

چشم بیاندازید و دل نبازید که 

دیر یا زود باید گذاشت و گذشت!!  

                                       «امام علی(ع)»

چه سخن زیبا و نغزی! واقعا که ما(البته منظور من است)!چه قدر غافلیم از آنچه داریم و چه در به در دنبال همان چیز در ماوراء!می گردیم! 

واقعا ائمه ی اطهار(ع)چه نعمات بزرگی هستند که خدا در اختیار انسان قرار داده است.و نعمت خیلی بزرگتر این است که خداوند وقتی بخواهد چه زیبا هدایت می کند! 

«...فیضل الله من یشاء و یهدی من یشاء و هو العزیز الحکیم».(ابراهیم؛۴) 

خدایا شکرت!خدایا هزاران مرتبه شکرت!که اگر تو را نداشتم چه می کردم؟؟ 

اگر این نعمت ها را نداشتم چه می کردم؟؟ 

خدا یا چگونه شکرت را به جا آورم؟؟؟چگونه؟؟؟شکر این همه نعمت!!!که تازه قدرش را هم نمی دانسته ای و هیچ شکری هم برایش به جا نیاورده ای!!!!!!!! 

چه قدر کوتاهی و غفلت؟؟؟چه قدر؟؟؟ 

درست وقتی که ذهنت مشغول است و در فکر آنی که چگونه فراموشش کنی در صفحه مدیریت وبلاگت به یک پیام جدید بر می خوری!(ببینید و دل نبندید...)! 

چه قدر آرام می شوی با این جمله!و از خدا می خواهی که: 

خدایا!هیچ کدام از نعمت هایت را از بندگان گنهکارت دریغ نکن!!!شاید هدایتی و ... 

که البته الله اعلم.

اشک ...

 

...  راز اشک ...  

 

پسر کوچک از مادرش پرسید: چرا گریه میکنی؟

مادرش گفت: چون من زن هستم.

پسر بچه گفت: من نمی‌فهمم.

مادر گفت: تو هیچ‌گاه نخواهی فهمید.

بعدها پسر کوچک از پدرش پرسید که چرا مادرها بی‌دلیل گریه میکنند؟ پدرش تنها توانست به او بگوید: تمام زنان برای «هیچ چیز» گریه میکنند. پسر کوچک بزرگ شد و به یک مرد تبدیل شد ولی هنوز نمی‌دانست که چرا زنها بی‌دلیل گریه میکنند. بالاخره سوالش را برای خدا مطرح کرد و مطمئن بود که خدا جواب را میداند. او از خدا پرسید: خدایا، چرا زنان به آسانی گریه میکنند؟ خدا گفت: زمانی که زن را خلق کردم میخواستم او موجود به خصوصی باشد بنابراین شانه‌های او را آنقدر قوی آفریدم تا بار تمام دنیا را به دوش بکشد. و همچنین شانه‌هایش آن قدر نرم باشد که به بقیه آرامش بدهد و من به او توانایی دادم که در جایی که همه از جلو رفتن ناامید شده‌اند او تسلیم نشود و همچنان پیش برود. به او توانایی نگهداری از خانواده‌اش را دادم حتی زمانی که مریض یا پیر شده است بدون این که شکایتی بکند. به او عشقی داده‌ام که در هر شرایطی بچه‌هایش را عاشقانه دوست داشته باشد حتی اگر آنها به او آسیبی برسانند. به او توانایی دادم که شوهرش را دوست داشته باشد و از تقصیرات او بگذرد و همیشه تلاش کند تا جایی در قلب شوهرش داشته باشد. به او این شعور را دادم که درک کند یک شوهر خوب هرگز به همسرش آسیب نمی‌رساند اما گاهی اوقات توانایی همسرش را آزمایش میکند و به او این توانایی را دادم که تمامی این مشکلات را حل کرده و با وفاداری کامل در کنار شوهرش باقی بماند. و در آخر به او اشکهایی دادم که بریزد. این اشکها فقط مال اوست و تنها برای استفاده اوست در هر زمانی که به آنها نیاز داشته باشد. او به هیچ دلیلی نیاز ندارد تا توضیح دهد چرا اشک میریزد. خدا گفت: می‌بینی پسرم، زیبایی یک زن در لباسهایی که می‌پوشد نیست. در ظاهر او نیست و در شیوه آرایش موهایش نیست و بلکه زیبایی یک زن در چشمهایش نهفته است. زیرا چشمهای او دریچه روح اوست و قلب او جایی است که عشق او به دیگران در آن قرار دارد ...