بهشت ما

این جا بهشت است محلی برای گفتنی ها

بهشت ما

این جا بهشت است محلی برای گفتنی ها

خدایا شکرت !

 

شما نظرتون درباره نعمتهایی که خدا بهتون داده چیه ؟! 

هر روز بیشتر از دیروز به این نتیجه می رسم که شکر یکی از هزار نتوانم کرد !  

خدایا بخاطر همه داده ها و نداده هات شکر ! 

شکر که نعمت محبتم آموختی ! و عشق به خلایقت را در دلم برافروختی . 

شکر که نعمت ها بی شمارند - خودت بهتر می دانی ! 

شکر که مرا آموختی هیچ نیستم هیچ ... 

شکر که سرشارم از احساس و درد . شکر که بی درد نشدم . 

شکر که اشک در فراق عاشق ترین و برترین های عالم را با هیچ شادی عوض نمی کنم. 

شکر که در فراز و فرودها تو را دارم - دستم را رها نکن که یداله فوق ایدیهم ... 

شکر که با دنیا و اهلش نا اهل شدم . 

شکر که انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم را با خوشایند احدی عوض نخواهم کرد. 

شکر که با دریا - درخت - آب - کوه - گل - پرنده - باد - باران مست می شوم . 

شکر با شادی دوستدارانت شاد و با غمهایشان نارحت می شوم . 

شکر که هنوز زنده ام . و فرصت جبران خطاها هست . 

شکر که هنوز از گناهانم شرمنده می شوم .  

... 

شکر که هنوز شکر می کنم ...

این الحسن؟این الحسین؟این ابناءالحسین؟

 

آقاجان!سلام 

کجایی ،نمی دانم اما دلم با شماست همیشه و همه جا
آقاجان!شاعران می گویند:آقا نیا! دروغ می گوییم
اما من... امامن می گویم:بیا آقاجان! بیا! 

دیگر زندگی خیلی سخت شده است
دروغ نمی گویم آقا!
الگوی من که چوپان دروغگو نیست 

مردم کوفه هم نیستند
این ها صفاتی است که بعضی از شاعران از آن استفاده کرده اند 

اما آقاجان!من اهل قم هستم 

من از امت محمد(ص)هستم  

من شیعه ی علی(ع)هستم
درست است که این ها بیشتر به ادعا نزدیک است تا واقعیت  

اما من سعیم را کرده ام
الگوی من کس دیگری است  

آری الگوی من فاطمه ی زهرا(س)است
من دروغ نمی گویم 

من عقب نخواهم کشید
من روی حرفم خواهم ایستاد
من چوپان دروغگو نیستم که بیخود فریاد بزنم :گرگ آمده کمکم کنید!
ببین آقا! خودت ببین!
می بینی گرگ هارا
ببین دروغ نمی گویم
ببین گرگ ها را
ببین چگونه به جای گوسفندان
انسان ها را پاره پاره می کنند!!!
ببین آقا! دل ها را می گویم
دل ها را هم پاره پاره کرده اند
می بینی آقا دروغ نمی گویم
بیا آقا!بیا!
بیا که از شاعران کودک شنیده ام:
وقتی آقا بیاید
دنیا گلستان می شود! 

بیا آقا!بیا! 

بیا و ببین که به چه کسانی می گویند حسین وار بیا !!
برای احیای دین جدت!!!!
بیا و ببین که چه کسانی می گویند ما زینب وار...!!!
 

این الطالب بدم المقتول بکربلا؟
آقا کجایی؟بیا دیگر! 

می گویند دوره ی آخرالزمان شده!!!
راست می گویند؟!
البته آقا همه که این گونه نیستند
بودند انسان های بی ادعا
وهستند پیروانشان
هستند هنوز
هستند هنوز کسانی که
مسلمان وار دفاع می کنند از حقوقشان
کسانی که هنوز راه را گم نکرده اند
کسانی که هنوز
می شناسند حق را 

کسانی مثل: 

... منتظرالزیدی، رجب طیب اردوغان و...
الان زمان احساس نیاز رسیده است دیگر!!
دیگر همه می خواهند که بیایی 

الان انسان ها 

دو دسته اند آقا:یا عرصه را برآنها تنگ کرده اند
یا خود عرصه را بر خود تنگ کرده اند 

وگروه سوم هم که ... 

به هر صورت آقا ما منتظرت هستیم 

بیا آقا! بیا!

الهی...

الهی به سوی کوی تو روی آوردم

وگل سرخ شوق را بامید کرم تو در کویر دل پرورانده ام...

الهی، عاشقان به سوی تو آمده اند و من

همچنان همنفس با قفسم.

چشمه ی عشق را به من  بنمایان تا دل را در آن شستشویی بدهم

الهی با لاله ها پیمان بسته ام که  راه را تا کوی تو ادامه دهم،زین رو زنجیر علائق را گسسته ام.

بگذار تا من به یاد تو آرام گیرم و با یاد تو اطمینان یابم

ای عشق بی نهایت چون تو دارم دگرم هیچ نباید.

چند

اینجاست،آیید،پنجره بگشایید،ای من و دگر من ها:
                                           صد پرتو من در آب!
مهتاب،تابنده نگر،بر لرزش برگ،اندیشه ی من،جاده ی 
                                                                 مرگ.
آنجا نیلوفرهاست،به بهشت،به خدا درهاست.
اینجا ایوان،خاموشی هوش،پرواز روان.
در باغ زمان تنها نشدیم.ای سنگ و نگاه،ای وهم و 
                                           درخت،آیا نشدیم؟
من «صخره ـ من»ام،تو «شاخه ـ تو»یی.
این بام گلی،آری،این بام گلی،خاک است و من و پندار.
و چه بود این لکه ی رنگ، این دود سبک؟ پروانه گذشت؟
                                                        افسانه دمید؟
نی،این لکه ی رنگ، این دود سبک، پروانه نبود، من بودم
                                                   و تو. افسانه نبود،
                                                          ما بود و شما.
                                                                           «سهراب سپهری»

تواضع رضوی

پیرمرد سرش را انداخته بود پایین. 

خجالت می‌کشید و معذرت خواهی می‌کرد. 

امام با لبخند دل داری‌اش می‌دادند. 

رفته بود حمام. 

امام رضا را نشناخته بود. 

کمک خواسته بود. 

امام هم پشتش را حسابی لیف کشیده بودند.

تو را جستجو می کنم ...

تو را جستجو می کنم ...

نسیم چه خوش می نوازد قصه مهربانی های تو را ،

و باران ، که ریزش قطرات مهر توست بر روح فقیر ،  

درختان قصه عاشقی روایت می کنند ،  

آب که مهریه مادر آفتاب است ؛ آیینه پاکی و قداست توست ،

و اذان که زیبا ترین موسیقی آفرینش است ،  

نوای جدایی نی است از نیستان ، 

تو را جستجو میکنم ، در تمام لحظات ، در هر دم و باز دم ، شاید تو را بیابم !   

 

همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی  

که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی  

مسیر بهشت

بدرستی که شهدا در کوچشان از زمین به آسمان برای آیندگان مسیری گشودندَ مسیری کوتاه آنچنان که می‌گویند می‌شود ره صد ساله را یک شبه رفتَ مسیری که توشه‌اش عشق بازی با خداست بدور از تعلقات خاکیَ مسیری که انتهایش آغوش باز خداست. آری بدرستی که این است مسیر بهشت.

سلام!

ان شاءالله و به یاری خداوند متعال این وبلاگ قرار است یک وبلاگ گروهی فعال در زمینه دینی باشد. 

                                                                                       با ما همراه باشید.